قصد دارم کلمۀ سکوت را از منظر چگونگی پیداییاش ببینم. یعنی فارغ از جست و جوهای تفصیلیِ پدیدارشناختی و هستیشناختی آن، صرفاً به تحلیل اجمالیِ نحوۀ بروز و ظهورش نگاه کنم و این کار را با توجه به مأموریت این مقاله به منزلۀ انتخاب احسن برای تبیین مفاهیم و کارکردهای سکوت (از نظر خود) تلقی کنم.
با این نگاه خواهیم دید که «سکوت» – علی الاصول و در یک گروه بندیِ کلی _ به دو طریق میتواند وقوع یابد. یعنی بر حسب این که کدامیک از فرآیندهای پیدایی را طی کند، میتواند به صورت امری« دانسته و فاعلی» که مبتنی بر خواست و تصمیم مرجع اجراکنندۀ سکوت است، رخ نماید یا به گونۀ امری« باطنی و انفعالی» یعنی به «وجهی خود ایجاد» و «آمرانه» برپا شود و خود را به مجریِ سکوت تحمیل کند.